سفــير دانايی، دانايی را هديه می دهد

سال اول

شماره 1

آشنايی با اديان بزرگ جهان

 

 

سفيـر دانايی
نشــريه اينترنتی

مقـــــالات

صفات مشترک ادیان ابتدايی

هندوئیسم و هندوها

بوداشناسی و آيين بودايی

کيش زردشتی

آیین يهوديت

آيين مسيحيت

دين اســلام

نظام رفتاری در آیین هندو (ورناشرمه دار ما)

کسب دانشی که به آزادی منجر شود، مستلزم صرف وقت و نیروی بسیار است. البته این امر درخور همه کس نیست. در واقع، صرفاً عده اندکی از سائقۀ غریزی و انضباط لازم برای صرف زندگی خود در راه جست و جوی آزادی برخوردارند. در مورد دیگران، آنچه  مهم است انجام دادن اعمال شایسته است، که به نوبه خود متضمن فوایدی در زندگی کنونی و یک تولد مجدد برتر است. شرح آنچه اعمال شایسته را تشکیل می­دهد، به دقت در نظامی که ورناشرمه دارما خوانده می­شد، تدوین شده بود، «وظایف بر طبق کاست (رونا) و پایگاه اجتماعی (اشرمه)».
اندیشه اساسی نظام کاست از همان ابتدا در سرود دینی ودایی که چهار طبقه یا ورنای اجتماع را توصیف می­کرد، پدیدار بود. اما این نظام چهار طبقه عام- روحانیون، حاکمان/ جنگجویان، صنعتگران/ بازرگانان، کشاورزان و خدمتگزاران- صرفاًٌ چارچوب ایدئولوژیکی، برای سلسله مراتب اجتماعی پیچیده­تری بود. در این چهار کاست (ورنا)، انبوهی از جاتی­های (گروه­های زایش) گسترش یافته وجود داشت. اینها به جوامعی که افرادش باهم ازدواج نکرده بودند، و اکثرشان به کارهای خاصی اشتغال داشتند، وابسته بودند. جاتی­هایی برای نساجان، نجاران،  عصاران، زرگران، نقره­کاران،  حلبی­سازان، روحانیون معبد، روحانیونی که مناسک ودایی را برگزار می­کردند و روحانیونی که آموزش می­دادند، وجود داشت. سلسله مراتب این گروه­ها از روستایی به روستای دیگر متفاوت بود. ممکن بود نساجان در یک شهر از اهمیت و اعتبار والایی برخوردار باشند و در شهری دیگر فاقد اعتبار قلمداد شوند. به طور کلی، شأن یک جاتی از طریق نوع کاری که صورت می­گرفت، مشخص می­شد.
پیشه­هایی که از لحاظ آداب و شعایر دینی ناپاک محسوب می­شدند، نظیرکاری که مستلزم حمل کردن مرده، خواه مربوط به مراسم تدفین انسان یا دباغی پوست حیوانات بود، فاقد شأن و اعتبار بودند. یک مؤلفه اقتصادی هم وجود داشت، خانواده­ای که ثروتمند بود می­توانست از منزلت والاتری در جامعه خود برخوردار باشد، تا خانواده­ای فقیرتر با شغلی یکسان در منطقه ای دیگر. اما ، کاست بالا وضع اقتصادی
بالاتر را تضمین نمی­کرد. در برخی از روستاها، ثروتمندترین زمین داران شودره­ها بودند، و غالباً برهمن­ها که به عنوان روحانیون معبد در جوامع کوچک به خدمت مشغول بودند کاملاً فقیرانه زندگی می­کردند. نظام کاست جامعه را برحسب طبقه و شغل، سازماندهی می­کرد، و موقعیت شخص در این نظام، مشخص کننده شغلی بود که در جامعه داشت.
در مورد افراد وابسته به سه طبقه فوقانی، راه و رفتار نیز از طریق مراحل زندگی شخص تعیین می­شد. چهار اشرمه، چهار مرحله، در زندگی وجود دارد: نخستین مرحله از آن یک دانش­آموز است. اولین آموزگاران یک دانش­آموز خود پدر و مادرند، و آنچه هنگامی که کودک را برای تحصیل نزد یک آموزگار حرفه­ای که به آموزش و پرورش متناسب با پایگاه اجتماعی خانواده کودک می­پردازد می­فرستند، آموزش رسمی آغاز می­شود. دومین مرحله مربوط به رئیس خانواده است. هنگامی که به سود خانواده و حفظ موقعیت خود در جامعه به کار می پردازد. زمانی که همین رئیس خانواده، خود صاحب فرزند می شود، به مرحله سوم وارد می­شود و  به صورت یک «جنگل نشین» در می­آید. جنگل نشین به فرزندان اجازه می­دهد تا کارهای خانواده را بر عهده بگیرند و خود وی نیروی بیشتری را صرف امور معنوی می­کند. در پایان، مرحله چهارم سنیاسه، مرحله ترک علایق، فرا می­رسد. این مرحله برای همگان نیست،اما اگر فردی احساس کند که میل دارد از تولد مجدد خلاصی یابد، می­تواند خانواده را ترک گوید، از ارتباطات اجتماعی چشم پوشد، و به صورت یک ریاضت کش درآید. سنیاسین، مراسم تدفینش را خود برگزار می­کند و نام جدیدی برای متمایز ساختن خویشتن از زندگی گذشته­اش انتخاب می­کند. او از آن به بعد ممکن است تنها به صورت یک نفر تارک دنیا زندگی کند، یا در صومعه­ای سکنی گزیند و تمام نیرویش را وقف مراقبه و اعمال دینی کند.  فعالیتهای زنان در چهار مرحلۀ مزبور سازماندهی نشده بود. اگر چه گزارشهای مربوط به شرکت زنان فرزانه در بحثهای اوپانیشادها حاکی از آن است که دختران، مرحله دانش­آموزی را در عصر ودایی می­گذراندند، در قرن اول، زنان مجاز نبودند به یادگیری وداها بپردازند. زندگی رییس خانواده موضوع اصلی مورد توجه زنان به شمار می­آمد؛ از  این رو، آموزش و پرورش یک دختر به فراگیری هنر خانه داری محدود می­شد.
گفته شده است که مراسم ازدواج یک زن برابر است با مناسکی که ورود یک پسر را به مرحله رسمی دانش­آموزی مشخص می­کند. خدمت کردن زن به شوهرش مانند خدمت کردن به یک گورود (آموزگار روحانی) است، و امور خانواده مناسکهای آتش او محسوب می شوند. زنان موظف بودند هنگامی که شوهرانشان به مرحله جنگل نشینی می­رسیدند همراهی کنند، اما هیچ گونه مدرک مستندی دال بر اینکه زنان را ترغیب می­کردند که تارک دنیا شوند، یا به سهم خود برای نیل به شناخت روحانی تلاش کنند، وجود ندارد.
اکثر پژوهندگان عقیده دارند که شمول سنیاسین، به عنوان چهارمین مرحله، کوششی بود برای بازداشتن  عامه مردم از ترک کردن وظایف اجتماعی­شان و روی آوردن به زندگی مرتاضانه، با تبلیغ ترک علایق به عنوان مرحله پایانی زندگی، بعداز انجام دادن تمام تعهدات اجتماعِ، سنت مرتاضانه می­توانست با نظم اجتماعی بزرگتر تلفیق شود. اما باید توجه کنیم که این برنامه موفقیت محدودی داشت. بیشتر مردم که حس می­کردند ندایی غیبی آنان را به ترک علایق فرا می­خواند، تا آخرین سالهای حیاتشان برای شروع زندگی مرتاضانه در انتظار نمی­ماندند.
سرمشقهای قطعی رفتار برای هر کاست در هر مرحله از زندگی پیش­بینی شده­اند. مجموعه­ای از متنون حقوقی برای تنظیم رفتار انسانی و تعریف این گونه توقعات تدوین شد. این متون، مانند وداها، از جانب خدا الهام نشد، ولی امروزه، متون مزبور، سمریته، «موضوعاتی که به خاطر می مانند» تلقی می­شوند. به عبارت دیگر، گمان می­رود که این متون، مجموعه مدونی از عرف و سنت است. درهمین متون حقوقی است که آرمانهای فلسفی با زندگی روزمره تلاقی می­کنند. در این متون زندگی مناسب دورمه ای تعریف می­شود؛ در آنها نحوۀ انجام دادن وظایف درخور کاست و مرحلۀ زندگی شخص تشریح می­گردند. به عنوان مثال، در متون مزبور درباره سن دقیق کودک برای رفتن به مدرسه و موضوعاتی که باید در آنجا بیاموزد، توضیح داده شده است. فرض بر این بود که مطالب آموزشی باید با کاست متناسب باشند: به فرزند یک برهمن، وداها و اعمال مربوط به مناسک دینی آموخته می­شد. اگر کودک نوآموز وابسته به کشه تریه بود، پس از آشنایی مختصر با وداها، به وی فنون استفاده از جنگ افزار و راه و روش سیاستمداری تعلیم داده می­شد. زنان و شودره ها، حتی شایسته شنیدن وداها نبودند؛ از این رو، آنان از نظام آموزشی کنار گذاشته شده بودند. در ضمن، شودره ها از نظام دینی برهمایی نیز محروم گشته بودند، زیرا به آنان زبان و اصول مناسک دینی آموخته نمی­شد.
چون این متون را برهمن­ها نوشته بودند، به امور مربوط به روحانیون، به تفصیل تمام پرداخته شده بود. مطالب بعدی نیز به مسائل مربوط به دولت می­پرداختند و نحوه کاربرد قانون را در سطوح مختلف اجتماع بررسی می­کردند. در نظامی که شکل گرفته بود، برخی از مجازاتها در مورد کاست­های پایین­تر بسیار سخت­تر در نظر گرفته شده بود تا در مورد نخبگان. جنایت یک خدمتگزار، هنگامی که یک روحانی را می­کشت بسیار هولناک­تر به شمار می­آمد تا جنایت یک روحانی هنگامی که یک خدمت­گزار را به قتل می­رساند. اما برعکس، کاست­های بالاتر به خاطر سرقت سخت­تر جریمه می­شدند. یک شودره در قبال مبلغی که دزدیده بود، می­بایست هشت برابر آن را به عنوان جریمه می­پرداخت، در حالی که یک کشه تریه، سی و دو برابر و یک برهمن شصت و چهار برابر آن را ملزم بود پرداخت کند. مطابق یک نصّ حقوقی، از آنهایی که تحصیل کرده بودند، انتظار می­رفت که به موازین اخلاقی بیشتر پایبند باشند.
اصول حقوق مطروحه در این متون را باید با قید و شرط می­پذیرفت؛ هر چند چنین استنباط می­شد که آنها برای همگان قابل استفاده بوده­اند، در اساس از این قوانین، سه ورنۀ فوقانی بهره­مند می­شدند. بیشتر پژوهندگان معتقدند که سطوح پایین جامعه تحت قوانین مخصوص به خود عمل می­کردند. صرفاً در دوران جدید بود – هنگامی که بریتانیا همین قوانین دوران باستان را به عنوان نظام حقوقی سراسر هند پذیرفت- که قوانین حقوقی مربوط به کاست فوقانی برای همه هندوها به مورد اجرا گذاشته شد. اگرچه این متون انعکاس آرمانهای برهمایی­اند، تا انعکاس مشاهدات واقعی، اما نشان­دهنده پیشرفت یک امر توأم با رفتار پرهیزگارانه­اند که به وسیله کاست و پایگاه اجتماعی مشخص شده ­اند.
همین انتقاد، که ما را از پذیرش اصول حقوقی بر حسب ارزش ظاهری باز می­دارد، باید در مورد همه مطالب مربوط به دوران ودایی و اوپانیشادی در نظر گرفته شود- اینها متون مربوط به یک طبقه برگزیده است و درباره امور دینی بیشترمردم چیزی به ما نمی­گویند- این موقعیت نامتعادل در دوره دیگر رو به تغییر نهاد. حماسه­های بزرگ، رامایانا و ماهال بهارانا با سنتهای عامه مردم بیشتر مرتبط هستند و حاکی از آنند که چگونه نظام برهمایی برای یک کاسه کردن اعتقادات و عادات مردم مشهودند. انبوه گستردۀ ادبیاتی که بعد از حماسه­ها شکل گرفتند و مجموعه­هایی از شعر و ترانه که از جنبش دینی قرون وسطایی ناشی شدند، در این امر مؤثرند.

منبع : سیبل شاتوک ، آیین هندو، ترجمه محمد رضا بدیعی ، تهران، امیرکبیر، 1380 ،صص24تا 57 .

©2007 tgh.ir